نخستین جنگ بین ایران و ترک به جنگی گفته میشود که در سال ۵۸۸ میلادی، بین ساسانیان و خاقانات ترک رخ داد.
در سال ۵۸۸ میلادی «هرمز چهارم» که حاصل ازدواج بین انوشیروان و دختر ایستمی خان ترک بود، بر اریکه شاهی تکیه داشت. او وقتی شنید که خاقان اقوام آلتائیک (اقوامی که در منطقه کوههای آلتایی سکونت داشتند و این کوهها درشمال غربی چین، شمال رود سیحون و جنوب غربی سیبری قرار دارند) وارد اراضی ایران در شمال شرقی خراسان (تاجیکستان و شمال افغانستان امروز) شده، بلخ را مرکز خود قرار داده و عازم تصرف کابل و بادغیس است، ژنرالهای ایران را به تشکیل جلسهای در شهر تیسفون (مدائن نزدیک بغداد) پایتخت آن زمان ایران فراخواند و تصمیم خود را به اخراج خاقان (خان بزرگ) از قلمروی ایران به آنان اطلاع داد و خواست که ترتیب کار را بدهند. هرمز گفت که طبق آخرین اطلاعی که به ارتشتاران سالار (ژنرال اول ارتش ایران) رسیده، «خاقان شابه» دارای ۳۰۰ هزار مرد مسلح و چند واحد فیل جنگی است.
هرمز چهارم، بهرام چوبین را که از مردم ری بود با دوازده هزار مرد به سوی ترکان فرستاد و او پذیرفت. بهرام از میان ارتش پانصد هزار نفری ایران، ۱۲ هزار مرد جنگدیده ۳۰ تا ۴۰ ساله (میانسال) را برگزید که اضافه وزن نداشتند و میهندوستی آنان قبلا به ثبوت رسیده بود و بیش از سایرین قادر به تحمل سختی بودند و در جنگ سواره و پیاده تجربه داشتند. وی به هر سرباز سه اسب اختصاص داد و با تدارکات کافی عزم بیرون راندن زردها را از خاک وطن کرد.
بهرام به جای انتخاب راه معمولی، از تیسفون به اهواز رفت و سپس از طریق یزد و کویر خود را به خراسان رساند به گونهای که خاقان متوجه نشده بود. بهرام که در جنگ اعتقاد به روحیه سرباز بیش از هر ابزار دیگر داشت هر دو روز یک بار سربازان را جمع میکرد و برای آنان از اهمیت وطندوستی و رسالتی که هر فرد در این زمینه دارد سخن میگفت و آنان را امید ایرانیان میخواند.
خاقان زمانی از این لشکرکشی آگاه شد که بهرام تنها چهار روز تا بلخ فاصله داشت، و چون شنید که بهرام با کمتر از ۱۳ هزار نفر آمده است چندان نگران نشد و با تمامی مردان قادر به حمل سلاح خود که مورخان یکصد تا سیصد هزار تن گزارش کردهاند به مقابله با بهرام شتافت.
بهرام به واحدهای آتشبار (نفتاندازان) توصیه کرد که حمله را با پرتاب پیکانهای شعلهور آغاز کنند و ادامه دهند تا آرایش سپاهیان خاقان بر هم خورد و قادر به تنظیم آن هم نباشند و به سواران کماندار گفت که همزمان با حمله نفتاندازان با تیر چشم فیلها را هدف قرار دهند، و در این جریان، خود با دو هزار سوار زبده قرارگاه خاقان را مورد حمله قرار داد. خاقان که انتظار حمله مستقیم به مقر خود را نداشت دست به فرار زد که کشته شد، سپاه عظیم او متلاشی شد و پسر وی نیز بعدا به اسارت درآمد و جنگ فقط یک روز طول کشید که از شگفتیهای تاریخ نظامی جهان است.
بهرام چوبین یا وهرام چوبین یا بهرام ششم یا وهرام چوبینه پسر بهرام گشنسپ در «ری» به دنیا آمده بود و از خانواده مهران یکی از هفت خاندان ممتاز ساسانی بود. در دوران ساسانیان بهترین افسران ارتش امپراتوری ایران از فامیل مهران برخاسته بودند. بهرام از مردم ملایر بود. او به علت بلندی قد و عضلانی بودن اندام، به چوبین (مانند چوب) معروف شده بود.
دژ چوبین منسوب به بهرام چوبین در شهر ملایر واقع شده و هسته اولیه شهر ملایر به شمار میرود، بنا بر روایتی بهرام چوبین از اهالی همین منطقه بوده است و اکنون بسیاری از مردم ملایر نام خانوادگی چوبین دارند و خود را از نسل بهرام چوبین میدانند.
روزشمار: ۸ آذر؛ جنگ ارتش ایران با خاقان به فرماندهی «بهرام چوبین» -آکاروزشمار,روزشمار ۸ آذر,روزشمار ۲۸ نوامبر,جنگ ایران و ترکان,نخستین جنگ ایران و ترکان,جنگ ایران با خاقان,بهرام مهران,بهرام چوبین
آکاایران: روزشمار: ۸ آذر؛ جنگ ارتش ایران با خاقان به فرماندهی «بهرام چوبین»
بهرام در زمانی که از سوی شاه ایران حاکم چارک شمال غربی بود (یک چهارم قلمرو ایران، از ری تا مرز شمالی گرجستان و داغستان کنونی شامل ارمنستان، آذربایگان و کردستان. در آن زمان، ایران به چهار ابراستان تقسیم شده بود که هرکدام را چارک نوشتهاند) هنگام بازدید از محل فوران نفت خام در ناحیه بادکوب (باکو) در ساحل جنوبی غربی دریای مازندران و آگاهی از قدرت اشتعال این ماده، تصمیم گرفت که از آن نوعی سلاح تعرضی ساخته شود و این کار به مهندسان ارتش واگذار شد. ظرف مدتی کوتاهتر از یک سال، پیکانی ساخته شد که بیشباهت به راکتهای امروز نبود و این پیکان حامل گوی دوکی شکل آغشته به نفت خام بود که از روی تختهای که بر پشت قاطر قرار داشت با کشیدن زه پرتاب میشد. طرز پرتاب آن بیشباهت به کمان نبود. دستگاه از یک زه (روده خشک شده) و چوب گز (نوعی درخت مناطق خشک) ساخته شده بود که آن را بر تخته سوار میکردند و دارای یک ضامن بود و پنج مرد، خدمه آن را تشکیل میدادند که دو نفر از آنان کمانکش بودند، نفر سوم نشانهگیری میکرد و فرمانده این آتشبار بود، مرد چهارم مامور شعلهور کردن قسمت آغشته به نفت خام (پیکان) بود و مهماترسانی میکرد و نفر پنجم مواظب قاطر بود و از هر واحد آتشبار، هشت نیزهدار دفاع میکردند.
هنگامی که بهرام سرگرم پسراندن خاقانیان به آن سوی کوههای پامیر و سین کیانگ امروز بود، شنید که در پایتخت، پسر شاه (خسرو پرویز) بر ضد پدرش کودتا کرده است که برقآسا خود را به تیسفون در ساحل دجله رساند. خسرو پرویز فرار کرد و به امپراتور روم پناهنده شد و بهرام تا تعیین شاه بعدی زمام امور را به دست گرفت که پرویز فراری با دریافت کمک از امپراتور وقت روم به جنگ او آمد. قسمتی از ارتش ایران هم به پرویز پیوستند که بهرام پس از چند زد و خورد مختصر، خروج از صحنه سیاست را بر ادامه برادرکشی و قتل ایرانی به دست ایرانی که امری ناپذیرفتنی بود، ترجیح داد و به خراسان بازگشت و تا پایان عمر در همانجا ماند. در شاهنامه شرح این جنگ به تفصیل آمده است. به نوشته برخی از تاریخنگاران، سامانیان که باعث احیای زبان فارسی و فرهنگ ایرانی شدند از نسل بهرام چوبین هستند.
توصیه های سفر - روزشمار: ۸ آذر؛ جنگ ارتش ایران با خاقان به فرماندهی «بهرام چوبین»